فلسفه شادی
اونی که هر روز میره باشگاه از بدن درد رنج میبره و اونی که باشگاه نمیره از اضافه وزن رنج میبره! اونی که بچهدار شده از بچه داری رنج میبره و اونی که بچهای نداره از رنج بدون بچه بودن! کسی که کار میکنه درد مسئولیت داره اذیتش میکنه کسی که کار نمیکنه درد بیپولی اذیتش میکنه!
بعضیا فکر میکنن زندگی شامل دو تا لیست هست. لیست فلسفه رنج و لیست فلسفه شادی. در صورتی که زندگی فقط یک لیست داره. یه لیست بلند بالا از رنجها و مشکلات! احمقانهترین سوالی که یک نفر میتونه تو زندگی از تو بپرسه اینه که تو از زندگی چی میخوای؟ جواب این سوال رو هر نادونی بلده: خوشبختی! اما اگر از مردم بپرسی خوشبختی چیه؟ میگن: یه زندگی بدون مشکل یعنی خوشبختی.
که مارک منسن در کتاب “هنر ظریف بیخیالی” میگه: به چیزی به نام زندگی بی مشکل امید نداشته باش؛ همچین چیزی وجود نداره به جاش دنبال زندگی باش که پر از مشکلات خوبه.» تو نباید از خودت بپرسی که چه کار کنم که رنج نکشم چنین چیزی وجود نداره مهمترین و صحیحترین سوالی که میتونی از خودت بپرسی اینه که: من تو زندگی حاضرم به خاطر چه چیزی رنج بکشم؟ رنج تنهایی یا رنج رابطه؟ رنج طلاق یا رنج ادامه دادن با یک آدم مسموم؟ رنج فقیر شدن یا رنج ثروتمند شدن؟ جواب این سوال خطی مشی کلی تو رو تو زندگی برات مشخص میکنه و به تو میگه که از امروز باید چه تصمیمات مهمی تو زندگیت بگیری.
مردم فکر میکنند مشکلات یک روزه تموم میشه و شادیها از راه میرسه در صورتی که مشکلات نه میرن و نه تموم میشن؛ بلکه فقط جاشون رو به همدیگه میدن. فقط نوعشون عوض میشه. درست مثل یک جعبه دستمال کاغذی که وقتی یه مشکل رو حل میکنی مشکل بعدی تا نصفه خودش رو نشون میده هیچ روزی نمیاد که زندگی بدون مشکل رو شما تجربه کنید.
اینجا یک سوال خیلی خیلی مهم پیش میاد که اگر زندگی فقط شامل یک لیست بلند بالا از رنجها و مشکلاته، پس بزرگترین گمشده بشر یعنی شادی، کجاست؟ یکی از حقایق زندگی که اکثر مردم ازش بیخبرند اینه که مردم فکر میکنند شادی نقطه مقابل مشکلاته! در صورتی که شادی ماحصل حل مشکلاته؛ این یعنی ما برای خوشبخت بودن باید چیزی رو حل کنیم. پس شادی یک عمله نه احساسی که به ما اعطا میشه!
بذارید براتون یه مثالی بزنم: در ابتدا تو مشکل ورود به دانشگاه رو داری بنابراین کنکور میدی این مشکل رو حل میکنی و وارد دانشگاه میشی و شاد میشی. بعد مشکل تنهایی رو داری ازدواج میکنی مشکلت رو حل میکنی و شاد میشی و بعد مشکل کسب و کار داری کسب و کار خودت رو راه میندازی مشکلت رو حل میکنی و شاد میشی!
تا روز آخر همین چرخه ادامه داره: مشکل حل مشکل
ظهور شادی مشکل
حل مشکل
ظهور شادی پس؛ زندگی یک زنجیره بلند و به هم پیوسته از مشکلات؛ و خوشبختی یک زنجیره بلند و به هم پیوسته از مشکلات هست. خوشبختی واقعی این نیست که مشکلی نداشته باشی، بلکه اینه که زندگی رو برای خودت بسازی که مشکلاتش رو دوست داری و از حل کردنشون لذت میبری. خوشبختی یعنی سر و کله زدن با همسری که دردسرهاش رو دوست داری، مشغول بودن به شغلی که دردسرهاش رو دوست داری و زندگی کردن تو کشوری که دردسرهاش رو دوست داری.
پس یکی از دلایلی که خداوند انسان رو در رنج خلق کرده اینه که اصلاً شادی بدون رنج معنا پیدا نمیکنه. شادی یعنی یا حل کردن مشکلی که قابل حله یا پیدا کردن معنا برای مشکلی که غیرقابل حله. ماموریت ما در زندگی با مشکل زیستن نیست بلکه با انگیزه زیستن هست. و انگیزه از انتخاب رنجی میاد که خودت انتخابش کردی. چون آدمیزاد طوری طراحی شده که اگر رنجی رو خودش انتخاب کنه اون رنج اذیتش نمیکنه اما شادی که بهش تحمیل شده باشه اذیتش میکنه.
اگر من یک اسلحه بزارم روی شقیقه شما و شما رو مجبور کنم که ۴۰ کیلومتر بدوید شما خیلی رنج میبرید اما اگر رشته ورزشی دوی ماراتون رو خودتون انتخاب کرده باشید با اینکه همون مسافت رو میدوید این بار رنجی نمیبرید چون این رنج رو خودتون انتخاب کردید. پس در بطن این خبر بد که زندگی فقط یک لیست بلند بالا از رنجها و مشکلات هست، دو خبر خوب پنهانه: اول اینکه گر رنجی رو خودت انتخاب کرده باشی کمتر آزار میبینی. و دوم: اگر شادی ماه حصل حل مشکله پس کسی خوشحالتره که درگیر حل مشکل بزرگتریه.
ایلان ماسک و معتاد سر کوچهشون هر دو هر روز صبح که از خواب بلند میشن دنبال حل مشکلشونن و اگر مشکلشون رو حل کنند خوشحال میشن معتاد مشکلش با پیدا کردن بسته مواد حل میشه و ایلان ماسک مشکلش با اینکه پروژه انتقال مردم به مریخ رو یه گام جلو ببره خوشحال میشه. اما ایجاد تمدن روی مریخ کجا و پیدا کردن بسته مواد برای خودت کجا!
ایلان ماسک به دو دلیل شادتره یکی اینکه درگیر حل مشکل بزرگتریه و دو از بین بردن رنجهای دنیا. رنجی رو انتخاب کرده که منجر به رشد و پیشرفتش میشه.
